Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش«مبلغ»- یکی از موضوعات مهم و کاربردی در زندگی اجتماعی، نوع تعامل و رفتار متقابل میان انسان هاست. قرآن و عترت به عنوان منابع اصیل اسلامی سرشار از آموزه های ارزنده درباره نحوه تعامل انسان ها با یکدیگر است. فرمایش ها و اهل بیت(ع)، تکیه گاه محکمی برای شناخت و عمل به این آموزه های الهی است. جهت بررسی جزئیات نامه امام رضا(ع) به عبدالعظیم حسنی با حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالهادی مسعودی رئیس و عضو هیات علمی دانشگاه قرآن و حدیث به بررسی مؤلفه های اصلی در تعاملات اجتماعی پرداخته ایم که متن این گفتگو را در ادامه می خوانید:

«مبلغ»: امام رضا(علیه السلام) از طریق عبدالعظیم حسنی برای شیعیان و مؤمنان نامه می نویسند ونکته های جالبی را به آنها متذکر می شوند اینکه فرصت گرانبهای زندگی را به دشمنی با هم نگذرانند و باهمدیگر رفت و آمد و صله رحم داشته باشند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ارزیابی شما از اینکه امام برای بیان چنین مسائلی دست به قلم بشوند و آن ها را مکتوب نمایند، چیست؟

ابتدا لازم است نکته ای را همینجا یادآور شوم. نامه ای که به آن اشاره شد، به طور اشتباه به امام رضا(ع) منصوب شده است، چون قول بهتر اشاره دارد به «ابی الحسن ثالث» که مشخص می کند این روایت از طرف امام هادی(ع) می باشد.

اما در موضوع این نامه باید عرض شود؛ روابط اجتماعی و میان فردی آن اندازه در دین مهم است که ائمه(ع) با اینکه معمولا چیزی نمی نوشتند و بیشتر احادیثشان به صورت ارائه شفاهی بوده است، اما در خصوص این موارد دست به قلم شدند و نامه ها و رساله هایی را نوشته و ارسال کرده اند.

محبت و مهرورزی جزو اصول دین اسلام است

این نامه در واقع به گونه ای است که ناظر به اختلاف پیش آمده یا اختلاف احتمالی میان مسلمانان و شیعیان آن زمان است. و همانطور که اشاره شد بر اساس اینکه شیعیان و مسلمانان باید در درون خودشان الفت اجتماعی داشته باشند و از نظر شخصی و اجتماعی هیچ مشکلی با هم نداشته باشند، لذا امام در این نامه تاکید کرده اند که افراد چگونه می توانند به شیعه و ائمه(ع) خدمت کنند. یعنی تعاطف، توجه به همدیگر، دستگیری از یکدیگر، مهربانی به همدیگر، تفاهم، محبت و مهرورزی به هم، جزو اصول تشیع و اصول دین اسلام هستند. البته دایره محبت و مهرورزی به هم، دایره مشروط و دایره روابط صحیح است. یعنی نمی توان با کسی که خیانت در امانت می کند یا کسی که اهل فساد و رشوه و رانت خواری است، ارتباط برقرار کرد، اما لازم هم نیست با آنها دشمنی کنیم. می توان آن ها را با زبان نرم و آنچه که امروزه به آن زبان دیپلماتیک گفته می شود، آن ها را هم دعوت کرد و به سمت سر و سامان درستی کشاند.

معیار مسلمانی امانت داری و راستگویی است نه زیاد نماز خواندن

در روایات دارد که می فرماید اساسا به این نگاه نکنید، کسی خیلی زیاد نماز می خواند یا بسیار روزه می گیرد، بلکه به این نگاه کنید که آیا هنگام سخن گفتن راست می گوید یا خیر و هنگامی که امانتی را به او می سپاری، با امانت درست رفتار می کند یا خیر.

یک نکته ای هم درمورد امانت عرض کنم. از دیدگاه احادیث و ائمه(ع)، امانت فقط آن انگشتر یا چادر یا سنگ قیمتی نیست که پیش کسی به ودیعه بگذاریم، آن هم امانت است، ولی شغلی که به ما سپرده شده است هم امانت است، نمازی که باید بخوانیم امانت است، غسل و وضو و تیمم و انجام درست تمام شرایعی که خداوند بر عهده ما گذاشته است هم امانت است. فرماندهی و مسئولیت یک مکان مثل دانشگاه و حتی یک خانه، امانت است و باید با انجام درست وظایف، از عهده امانت خود بر بیاییم.

«مبلغ»: چند وقتی است شرایط روانی جامعه به جهت موضوع حجاب و دیگر مسائل اقتصادی دچار التهاب شده و موجت نگرانی مردم شده است، وقتی مفاد این نامه را بررسی می کنیم، دقیقا عکس آن در جامعه امروزی حکمفرماست و افرادی به عنوان آمران به معروف که بعضا هیچ کدام شرایط لازم را هم ندارند موجب ایجاد نفرت از دین و جامعه اسلامی می شوند، به نظر شما چه راهکاری برای حل این مسائل باید اندیشیده شود؟

ببینید! اگر دوست یا همسایه شما در راهی برود که می دانید احتمال دارد الان یا پنج دقیقه دیگر یک چاله بزرگ یا چاه عمیق را نبیند و در آن سقوط کند، چه واکنشی نشان می دهید؟ اول می گویید نرو، اگر متوجه نشد، صدای خود را بلند تر می کنید. اگر باز متوجه نشد، حتی او را می گیرید، اما این گرفتن و جلوگیری، از روی دلسوزی است. امر به معروف و نهی از منکر، باید چنین حالتی داشته باشد. ما باید کسی که بی حجاب یا بد حجاب است یا خلافی انجام می دهد، این طور احساس کنیم که او به سوی آتش الهی قدم بر می دارد. منتهی چون در امر به معروف و نهی از منکر عقیده و گرایش های مختلف و مقاومت احتمالی شخص عامل منکر، وجود دارد، اسلام مرحله عملی اش را از دوش افراد برداشته و متوجه حکومت کرده است. به همین دلیل لازم است آمران به معروف با رعایت شرایط گفته شده از ناحیه زبان و انزار فردی اقدام کنند ولی وارد مرحله عملی نشوند. به عبارت دیگر اگر نهی از منکر سه مرحله دارد، مرحله اول آن انکار قلبی است، یعنی انسان خودش از این کار بدش بیاید. مرحله دوم به زبان بیاورد و در مرحله سوم انجام اقدام عملی است. این مرحله سوم برای عامه مردم لازم نیست لکن مراحل اول و دوم واجب است و باید صورت گیرد.

امر به معروف با تعقل و بدور از هوی و هوس شخصی باشد

گاهی اوقات گفتن مکرر موثر است، گاهی اوقات گفتن چند نفر موثر است، گاهی گفتن نرم اثرگذار است و گاهی گفتن محکم موثر است. اینها باید کاملا شخصی سازی شود و با تعقل و به دور از هوا و هوس شخصی انجام گیرد. علاوه بر این گاهی می بینیم که امر کردن یک شخصی موثر است و امر شخص دیگری موثر نیست، ما باید همه این جهات را در نظر داشته باشیم. اما هر گاه امر به معروف به سوی پیچیده شدن و درگیری می رفت و ممکن بود به ضرب و جرح و دعوا کشیده شود، باید دست کشید و به مراجع قانونی ارجاع دهیم.

اینکه برخورد های تند صورت گیرد، صلاح نیست. باید به مصداق خارجی نگاه کرد، گاهی نرم گویی لازم است و گاهی تندی و تنبیه. همه اینها را باید در نظر بگیریم. ولی حدش همان است که منجر به درگیری یا ناراحتی منتهی به نفرت نشود. قاعدتا کسی که مورد نهی از منکر قرار می گیرد، ناراحت می شود اما اگر با زبان نرم و با منطق و عقل گفته شود، مسلما ناراحتی به مراتب کمتر خواهد بود.

«مبلغ»: اخیرا عنوان شده است باید افراد بدحجاب به محرومیت از خدمات اجتماعی مثل ممانعت از ورود به مترو و… محکوم شوند، به نظر شما این عوامل بازدارنده خواهد بود؟

ما یک اصل در جمهوری اسلامی داریم به نام اصل تفکیک قوا. ما می توانیم قانون وضع کنیم، اما قانون وضع کردن به عهده مجلس است. ابتدا باید قانون را از مجلس بگذرانیم، و شورای نگهبان تشخیص دهد که این مخالف شرع و قانون اساسی و آزادی های اجتماعی نیست، اگر آن قانون وضع شد و از شورای نگهبان گذشت، اجرای آن مشکلی ندارد. اما الان فکر می کنم هنوز قانونی در این رابطه وضع نشده است و اقدام اخیر شهرداری مبنی بر احتمال ممانعت از ورود بانوان بدحجاب به مترو از جانب خودشان است.

«مبلغ»: علت اینکه زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) ثواب زیارت امام حسین(ع) را دارد، چیست و اهالی وقت شهر ری از حضور حضرت عبدالعظیم چگونه استقبال و ایشان را همراهی کردند؟

در زمان پیش از ایشان، ری یک قسمت شیعه نشین و یک قسمت سنی نشین داشته است و حتی شاید اهل سنت بیشتر بوده اند. شاید همین هجرت ایشان به شهر ری و مبدا علمی قرار گرفتن آن، برای شیعیان، باعث شده است که شیعیان یک مقدار تقویت شوند و به احتمال فراوان در شهر ری بعد از حضور ایشان، حدودا اواخر قرن سوم، شیعه یک جایگاه محکمی در شهر ری پیدا کرده است. البته باز کاملا شیعی نشده است، اما شیعیان در آنجا قوت گرفته اند.

عمده دلیل اینکه زیارت ایشان ثواب زیارت امام حسین(ع) را دارد، روایتی است که از معصومان رسیده است. در واقع شاید وجه آن غربت حضرت عبدالعظیم باشد و آن هجرتی که برای نشر معارف شیعی به شهر ری کردند. اما عمده دلیل آن، روایتی است که در این مورد بوده است.

در مورد حضرت عبدالعظیم، به تازگی کتابی با عنوان «شرح روایات حضرت عبدالعظیم حسنی، از امام جواد(ع) از امام علی(ع)» منتشر کرده ایم که بنده ترجمه و شرح آن را انجام داده ام و توسط انتشارات دارالحدیث به چاپ رسیده است. در این کتاب روایاتی که مورد بررسی قرار گرفته است نشان می دهد حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) مجلس تحدیث داشته اند، یعنی عده ای پیش حضرت می آمدند و از ایشان حدیث می شنیدند که برخی از این افراد ایرانی و یمنی بوده اند. اساسا اینکه شخصی می تواند سال ها در اینجا زندگی کند نشان دهنده این است که از ایشان استقبال و نگهداری کرده اند. گرچه در برخی از برهه ها به خاطر حکومت بنی عباس مجبور بودند مخفیانه هم زندگی کنند.

* لطفا در باره تألیف کتابی که اشاره کردید جزئیات بیشتری بفرمائید.

حضرت عبدالعظیم حسنی، افزون بر شرافت تبار و انتساب به خاندان عصمت و طهارت، از جمله عالمان و محدثان شیعه است که به سبب ارتباط نزدیک با امامان، احادیث گران بهایی را از آنان فراگرفته و با گزارش و نگارش آنها، مسیر دستیابی آیندگان به این میراث را فراهم ساخته است. از جملۀ این میراث، کتاب «خُطَب امیرالمؤمنین» و نیز کتاب حاضر است.

کتاب مذکور، نزدیک به صد روایت است که آنها را حضرت عبد العظیم حسنی از امام جواد و آن حضرت نیز از جدّ بزرگوار خود، مولای متّقیان امیرمؤمنان علیهم السلام، روایت کرده اند.

متن اصلیِ (عربیِ) این کتاب از طریق نسخه ای کهن به املای قاضی جعفر بن أحمد بن عبد السلام بهلولی یمانی و در میان میراث زیدیۀ یمن به دست آمد و با تحقیق و ترجمۀ آقای محمّدعافی خراسانی و با عنوان أحادیث أمیرالمؤمنین به روایت عبد العظیم الحسنی منتشر گردید.

پس از آن و به پیشنهاد تولیت وقت آستان حضرت عبدالعظیم حسنی ترجمۀ مجدّد کتاب و شرح آن توسط بنده به انجام رسید.

* جلب محبّت و دوستی دیگران، از نیازهای ضروری برای یک زندگی اجتماعی سالم و پر نشاط است. آیا بین روایات نقل شده توسط حضرت عبدالعظیم حسنی به این موضوع اشاره است؟

حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام) از امام جواد(علیه السلام) و ایشان از جد بزرگوارشان امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل می کند: سه خصلت است که به وسیله آنها جلب محبت می شود: رعایت انصاف در معاشرت با دیگران، همیاری دیگران در سختی، و برخورداری از قلبی سلیم و مهربان.

همانطور که اشاره کردید جلب محبّت و دوستی دیگران، از نیازهای ضروری برای یک زندگی اجتماعی سالم و پر نشاط است. این را همه می دانیم و تجربه کرده ایم؛ امّا برخی راه آن را نمی دانند. این که چگونه با دیگران ارتباط بر قرار کنیم، یک مسئله است و این که چگونه محبّت قلبی آنان را برای خود فراهم کنیم، مسئله ای دیگر است.

این حدیث، سه راه کار برای جلب محبت دیگران ارائه می دهد که همگی تجربه شده و از بوتۀ آزمون سربلند بیرون آمده اند:

راه کار نخست، این که: انصاف را رعایت کنیم. انصاف، تنها این نیست که حق شریک و همکار و همسایه خود را بدهیم و همۀ حقّ خود را نیز به تمام و کمال استیفا کنیم. از دیدگاه اهل بیت: انصاف هنگامی محقّق می شود که از بخشی از حقّ خود نیز بگذریم، نه آن که برای دریافت کوچک ترین بخش از آن، مو را از ماست بیرون بکشیم. از این رو اگر فردی، نه حق کسی را می خورد و نه در گرفتن حق خود، سختگیری می کند، محبت مردم را به سوی خود جلب می کند. مردم با او گرم می گیرند و صمیمی می شوند؛ چون تهدیدی از سوی او متوجّه خود و دارایی شان نمی بینند.

راه کار دوم، سهیم کردن دیگران در دارایی خود به هنگام سختی و تنگی و قحطی است. بسیاری از ما به هنگام رفاه و آسایش و غنا، بخشی از مال خود را به دیگران می بخشیم و کمک های جزئی و کلّی می کنیم. این، خلق و خویی نیکو و با ارزش است. از این با ارزش تر، آن است که به هنگام سختی روزگار و تنگ دستی، با خدا تجارت کنیم و از همان اندک دارایی خود به کسی که کمتر دارد، عطا کنیم و گرسنگان را بر سر همان سفر ناچیز خود مهمان کنیم. آیا می توان چنین انسانی را دوست نداشت؟!

راهکار سوم، بر خلاف دو راه کار پیشین، غیر مالی است؛ راهی هم تراز آن دو که حتّی برای افراد فقیر نیز کارآمد است. پیام این بخش از حدیث، داشتن دل و جانی پاک و نیالوده به زشتی های دنیاست، انسان های پاک و سالم جذب دنیا و شیطان و شیطان صفتان نمی شوند. ایشان سرسپرده وسوسه های خود و دیگران نیستند و از قلب بی آلایش خود فرمان می گیرند. درستی و نادرستی را با فطرت دست ناخورده خود می شناسند و از دور، بوی خوش راستی و درستی را از بوی ناخوش خیانت و گناه و ناراستی تشخیص می دهند. اینان، گِرد بدی و کژی نمی چرخند و به هر سو که دل سلیمشان فرمان داد، روانه می شوند و در هر جا که قلب و عقل هدایتگرشان فرمان داد، می مانند. ایشان ره یافتگان به مسیر سعادت جاویدند و همان کسانی هستند که با قلب سلیم به محشر و بهشت در می آیند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1772069

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: اندیشه مدرن مجلس شورای اسلامی امام رضا ع حضرت عبدالعظیم حسنی امر به معروف علیه السلام نهی از منکر راه کار شهر ری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۶۶۱۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جز حضرت امام(ره) و رهبر انقلاب کسی در ابتدای انقلاب حامی ارتش نبود

فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران در گفت‌ وگوی اختصاصی با رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت فرارسیدن ۲۹ فروردین روز ارتش گفت: جز حضرت امام(ره) و رهبر انقلاب، کسی در ابتدای انقلاب حامی ارتش نبود.

به گزارش مشرق، شاید کسی تصور نمی‌کرد ارتشی که در دوران پهلوی اول بنیان گذاشته شد و در دوران پهلوی دوم به نماد اصلی طاغوت و ژاندارم منافع غرب در خاورمیانه تبدیل شده بود، بعد از سرنگونی طاغوت بلافاصله با انقلابِ برآمده از دل مردم، اعلام وفاداری کرده و در ادامه به بازوی قدرتمندی برای حفظ و حراست از منافع ملت ایران و انقلاب اسلامی تبدیل شود. ارتشی که حالا بنابر فرمایش حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جبهه‌های مقاومت هم ایفای نقش می‌کند.

رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت ۲۹ فروردین و روز ارتش در گفت‌ وگویی با امیر سرلشکر سیدعبدالرحیم موسوی فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران به بررسی عملکرد ارتش در سال‌های بعد از انقلاب و تفاوت‌های بنیادین آن با ارتش پیش از انقلاب پرداخته است.

* چه عاملی باعث شد ارتشی که در دوران انقلاب و تا چند روز پیش از آن، فرمانده‌اش فرد دیگری بوده و حالا هم بعد از انقلاب متواری شده و از کشور خارج شده؛ در حوادث اول انقلاب در کردستان و بعد هم در جریان جنگ، آن‌چنان عملکردی را از خود نشان دهد و به شجره طیبه تبدیل شود؟

- به نظرم سه عامل است که تقریباً این سه عامل به یک اندازه قابل توجه است. عامل اول، بحث سربازی است. آن‌که سربازی را انتخاب می‌کند؛ یک ذات فداکاری، ایثارگری، از خودگذشتگی، غیرت به ناموس و آب و خاک در وجودش است که سربازی را انتخاب می‌کند. پیش از انقلاب سربازان ارتش بالاخره کم‌وبیش این ذات فداکاری را داشتند که سربازی در قالب ارتش را انتخاب کرده بودند. بعد به مرور زمان متوجه شده بودند آن نقطه‌ و هدف اصلی ارتش وقت؛ با آن مطالبات فکری، ذهنی و قلبی‌شان که مورد انتظار بود، متفاوت است و این همان موضوعی بود که باعث عدم وفاداری ارتش به طاغوت و ارتباط با جریان‌های انقلابی بود.

مثلاً بعضی از همین بچه‌های نیروی هوایی و پدافند با شخص رهبر معظّم انقلاب ارتباط داشتند و در جلسات درس ایشان در مشهد شرکت می‌کردند، یا مثلاً برخی از ارتشی‌ها با حضرت امام رحمه‌الله در ارتباط بودند و خدمت حضرت امام رفت و آمد داشتند. طوری که مثلاً یکی از خلبانان هوانیروز که با بالگردش به عراق رفته بود، از آن‌جا خدمت حضرت امام می‌رود. عشق به حضرت امام و این اشتیاق که این رهبرِ دور از وطن یک روزی بازخواهند گشت، در دل همه‌ این جوانان ارتشی مثل همه‌ ملت شعله‌ور بود. پس از بازگشت حضرت امام به ایران و درهم پیچیده شدن طومار رژیم منحوس پهلوی، آمریکایی‌ها هم گورشان را گم کردند، و ارتش گویی که گم‌گشته‌ای را یافته باشد؛ کسی که بخاطر آن آمده بودند و این لباس را پوشیده بودند، تماماً در وجود امام متجلی می‌شود و گم‌گشته خود را پیدا می‌کنند. این است که به سرعت به جریان انقلاب و جنگ وصل شدند. این یک اصل بود.

اصل دوم انضباطی است که در سازمان ارتش وجود دارد. این انضباط که رهبر معظّم انقلاب هم خیلی روی آن تأکید دارند، مسائلی است که ما آن‌ها را در دانشگاه‌هایمان تدریس می‌کنیم. یک مضمونی از فرمایش رهبر معظّم انقلاب است:‌ «این انضباط یک روح وفاداری‌ای در این‌ها ایجاد می‌کند که آن کارهای بزرگ را انجام می‌دهند.» انضباطی که به مرور زمان و با برنامه‌های پرورشی ـ تربیتی به وجود آمده بود.

یک موضوع دیگر که کمتر به آن پرداخته شده است «ایران» بود. در گذشته روی ایران و تعصب و وفاداری به آن خیلی کار می‌کردند و شعارش را می‌دادند. ارتشی‌ها هم می‌دیدند مرتب روی ایران کار می‌کنند اما خودشان ظاهراً این ایران را و حیثیت وشخصیت این ایران را به بیگانه می‌فروشند؛ این مسئله خیلی آزارشان می‌داد. بعد یک مرتبه دیدند حضرت امام و انقلاب آمد و به درستی از ایران دفاع می‌کنند.

تعداد قابل توجهی بخصوص از خلبان‌هایمان از کشور رفته بودند. جنگ که شد برگشتند. به یکی از خلبان‌ها گفته بودند برای چه بلند شدی آمدی وسط این معرکه؟ گفته بود وقتی پسرم بزرگ شد، از او پرسیدند پدر تو در حفظ ایران چه نقشی داشت، او باید یک حرفی داشته باشد که بزند. بعد از چند ماه هم شهید شد و یکی از شهدای بزرگ ارتش است. این‌ها بخاطر ایران است.

حالا من دقیقاً و عیناً جمله‌ را به خاطرم ندارم اما نقل به مضمون حضرت امام رحمه‌الله فرموده بودند: بجنگید، برای هر چیزی که برای شما ارزش دارد بجنگید، برای ایران بجنگید، برای کشور، برای ناموس، برای دین، برای هر چه که می‌خواهید برای همان بجنگید. بعضی‌هایشان آن‌چنان هم با آموزه‌های دینی آشنا نبودند، ولی می‌دیدند که این انقلاب و رهبر انقلاب پای دفاع از ایران ایستادند. بعضی از چیزهایی مثل شخصیت و افتخار ملی که سال‌ها بود از دست داده بودند را در سایه‌ی این الگوی جدید به دست آوردند و حفظ کردند برای همین هم پای این انقلاب ایستادند و بسیاریشان هم به شهادت رسیدند، اسیر شدند، زخمی شدند.

* راجع به حفظ انسجام ارتش هم صحبت کنید. این‌که بعد از آن همه بحران از ابتدای انقلاب چطور توانست این انسجام را حفظ کند؟

- بنظرم دو دلیل اصلی داشت؛ وقتی حضرت امام رحمه‌الله به یک کسی حکم می‌دادند، می‌شد حکم قانونیِ شرعی. یعنی نه تنها از نظر قانونی بایستی اطاعت می‌کردند، بلکه شرعاً هم بایستی تبعیت می‌کردند. الان هم همین طور است، الان هم خیلی وقت‌ها مثلاً به ما هم می‌گویند شما حکم رهبر معظّم انقلاب را دارید. در گذشته می‌گفتند حکم قانونی. دومی‌اش هم همان انضباط بود. یعنی آن پرورش و تربیت نظامی.


* بعد از انقلاب و قبل از جنگ و حتی اوایل آن کدام بخش از نظام جدید سیاسی جمهوری اسلامی بیشترین ارتباط را با ارتش و فرماندهان داشتند؟

- عمده ارتباط با بدنه ارتش و فرماندهان؛ همان ارتباط حضرت امام رحمه‌الله و رهبر معظّم انقلاب با ارتش است. بیشترین ارتباط مربوط به امام و رهبر انقلاب است. یک جاهایی هم آقای طالقانی است، تا آن‌جایی که من اطلاع دارم. حالا مثلاً در استان‌ها و مناطق مختلف هم با آن کسانی که جزو منظومه‌ حضرت امام بودند، مثل شهید دستغیب، شهید صدوقی، شهید اشرفی‌اصفهانی، ‌شهیدمدنی، با آن‌ها هم ارتباط داشتند به تناسب این‌که، آن‌ها را واسطه‌های حضرت امام می‌دانستند. اما در بین شخصیت‌های نظام، ارتباط بیشتر با خود حضرت امام و رهبر معظّم انقلاب است.

رهبر انقلاب در همین کتاب «خون دلی که لعل شد» تعریف می‌کنند که قبل از انقلاب من در زندان بودم، افسرها و درجه‌دارها می‌آمدند با من درد دل می‌کردند، حرف‌هایشان را می‌گفتند. خیلی نکته جالبی است. این ارتباط از همان موقع قرار بود پایه‌ریزی بشود. شبیه آن ماجرایی که از حضرت امام پرسیده بودند شما با چه کسانی می‌خواهی شاه را بیرون کنی!؟ فرموده بودند با همین بچه‌هایی که در گهواره هستند. رهبر معظّم انقلاب هم قرار بوده یک روزی یکی از بازوان قدرتمند مسلح‌اش همین ارتشی باشد که از داخل زندان با آن ارتباط برقرار می‌کنند.

به یاد دارم در دوران جنگ مثلاً ما در کردستان که بودیم، دور هم جمع می‌شدیم و صحبت می‌کردیم. آن موقع رهبر انقلاب در سِمت رئیس‌جمهور بودند. دور هم با همدیگر حرف که میزدیم، ارتشی‌ها همه آقا را پشتیبان و حامی خودشان می‌دانستند. خب آدم می‌فهمد دیگر! مثلاً می‌فهمد این امام جمعه هوای ارتشی‌ها را خیلی دارد، همیشه از ما تعریف می‌کند. این‌ها نکاتی است که به این راحتی کسی درک‌شان نمی‌کند که یک ارتش را با چه چیزهایی می‌شود نگه داشت.

* این ارتباط به‌قدری تنگاتنگ بوده که در قضیه‌ کودتای نقاب در پایگاه هوایی شهید نوژه همدان، افسران ارتش خودشان شبانه خدمت رهبر انقلاب می‌آیند و اطلاع می‌دهند.

- الان هم قوی‌ترین سند مظلومیت و حقانیت ارتش در این رابطه، شخص رهبر معظّم انقلاب هستند. هر کسی راجع به این ماجرا به یک نحوی قضاوت می‌کند.

حالا ببینید، قضاوت رهبر معظّم انقلاب چیست: «ماجرای کودتای نقاب را ترتیب دادند و برنامه‌ریزی کردند از طرف همان دستگاه‌های جاسوسی دشمن برای فتح ارتش. آن‌ها می‌خواستند یا موفق شوند که این هدف اولشان بود و با این توفیق با دست ارتشی که عناصر نفوذی‌شان در آن بود، به انقلاب خاتمه دهند. یا اگر موفق نشدند، بین مردم و ارتش و بین انقلاب و ارتش، فاصله بیندازند. توطئه‌ خطرناکی بود اما این توطئه هم بوسیله‌ ارتشی‌ها خنثی شد. بعد هم عناصر دنبال کننده‌ این قضیه یعنی نظامیان و ارتشی‌های متدین آن پایگاه، بیشترین نقش را در خنثی کردن آن کودتا داشتند. آن کسی که در این صحنه از ارتش دفاع کرد، خود ارتش بود. خود ارتش نگذاشت که این چنگال دشمن به او وصل شود و توطئه‌ خود را در ارتش پیاده کند». ۱۳۷۴/۰۱/۳۰

این اسنادی است که عمده نگاه رهبر معظّم انقلاب به بدنه ارتش است. حالا یک جایی هم راجع به پیشرفت‌های ارتش و تحول ارتش و انقلاب در ارتش حضرت آقا می‌فرمایند کسی نیاید بگوید ما کردیم، خود ارتشی‌ها این کارها را کردند.

* از نقش ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس بفرمایید، اینکه این نهاد بزرگ که حالا انقلاب را هم تجربه کرده است، در دوران دفاع مقدس چگونه ظاهر می‌شود.

- هیچ کسی به خوبیِ رهبر معظّم انقلاب راجع به نقش ارتش در دفاع مقدس صحبت نکرده است. در ۱۸ خردادماه سال ۶۸، یعنی دو ـ سه روز بعد از رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ایشان فرمودند: «انصافاً ارتش ما، ارتش بسیار والایی است، امتیازهای زیادی در شما وجود دارد که در دیگران نیست. شما ارتشی هستید که ۱۰ سال برای کشور و ملت خود جنگیده‌اید. ــ سال ۶۸ ــ کمتر ارتشی در دنیا این‌گونه است. خیلی از ارتش‌های دنیا در متن بحران قرار نگرفته‌اند و یا لااقل شرایط دشواری نداشته‌اند و امتحانی این چنین به مردمشان ندادند. شما با وجود شرایط دشوار، ۱۰ سال جنگیدید. جنگ تحمیلی ۸ سال طول کشید اما شما با دشمن ۱۰ سال جنگیدید. زیرا قبل از شروع جنگ تحمیلی، ارتش در جبهه‌ها بود. از هفته‌ی اول پیروزی انقلاب و از ماجرای پادگان مهاباد، ارتش فعالیت داشت. من از نزدیک شاهد حضور نیرومند ارتش بوده‌ام و پادگان‌ها و خطوط و قرارگاه‌هایتان را دیده‌ام. انسان‌های وارسته‌ای وجود داشتند که ۸ سال خانه‌ آن‌ها سنگر و ویلای‌شان چادر بیابان بود. خلبان‌های شجاع، کادرهای پروازی و غیر پروازی نیروی هوایی، عناصر نیروی دریایی در شرایط سخت دریا، جبهه‌های زمینی، بخش‌های پشتیبانی مثل دستگاه‌های صنایع و آموزشگاه‌ها و امثال آن‌ها، حقاً و انصافاً امتحان خوبی دادند. من این نکته را با قوت و قدرت می‌گویم و بخاطر ملاحظه‌ حال و دل کسی، آن را مطرح نمی‌کنم». ۱۳۶۸/۰۳/۱۸

این مطالب هر کدام می‌توانند مبنای یک مبحثی در دوران دفاع مقدس باشند. فرمایش عنوان شده از رهبر انقلاب، کاملِ کامل است. حالا بسیاری این را نمی‌دانند که در خیلی از مواقع رهبر معظّم انقلاب مشاوره‌هایی که در مورد ارتش نزد حضرت امام خمینی رحمه‌الله مطرح و مواضعی که اتخاذ می‌کردند، تا چه حد در استحکام تدبیر و سیاست حضرت امام تأثیر داشته است.

شخص رهبر انقلاب یک بار برای بنده تعریف کردند که عده‌ای این نظر را نزد حضرت امام مطرح کرده بودند که ارتش ادغام شود. امام رحمه‌الله از من پرسیدند نظر شما چیست. عرض کردم اگر تصمیمتان را گرفتید من حرفی ندارم اما اگر تصمیم نگرفتید من نظرم را بگویم؛ امام فرمودند نه، هنوز تصمیم نگرفته‌ام. رهبر معظّم انقلاب بیان می‌کنند: من با این چیزی که این‌ها می‌گویند مخالفم و دلایل خود را توضیح می‌دهند. بعد امام فرمودند: این درست است.

ما ارتشی‌ها حقیقتاً براساس مدارک، استنادات و شنیده‌ها، جایی ندیدیم که در آن مقطع به غیراز حضرت امام رحمه‌الله و رهبر معظّم انقلاب؛ نفر سومی هم پیدا شده باشد که از ارتش دفاع کند. بله! ما یک دفاعی از شهید چمران در مجلس داریم اما این موضوع برای حدود هفت ـ هشت ماه بعد، یا شاید هم یک سال بعد باشد که آن هم واکنش است در مقابل یک فرد دیگری! یک کسی می‌آید یک حرفی می‌زند، ایشان بلند می‌شود از ارتش دفاع می‌کند اما این‌که ابتدابه‌ساکن کسی این حمایت را از ارتش بکند به جز حضرت امام و رهبر انقلاب کسی را نداریم.

* یکی از بحث‌های مرتبط با ارتش در دوران پیروزی انقلاب تا دفاع مقدس، خالی شدن ارتش از مستشاران نظامی آمریکایی است. با خروج آن‌ها، امورات نظامی ارتش به‌خصوص در حوزه ابزار و تجهیزات و فناوری به چه شکل تدبیر می‌شد؟

- آن‌ها اجازه نمی‌دانند که کسی از بدنه اصلی ارتش در این حوزه‌ها ورود کند؛ این را بارها شنیدید که مثلاً یک قطعه‌ را بسته‌بندی می‌کردند پس می‌دادند، قطعه‌ بسته‌بندی شده را می‌آوردند نصب می‌کردند. درباره این موضوع هم در خود ارتش دو دسته‌ کلی بودند: یک دسته این را باور کرده بودند که این کار از عهده‌ ما خارج است و آمریکایی‌ها دارند کار انجام می‌دهند. حالا این‌که آیا آن‌ها دارند انجام می‌دهند یا خیر؛ باز هم دو گروه با نظرات متفاوت بودند: یک تعدادی می‌گفتند این‌ها دارند نوکری ما را می‌کنند، خب، پس بگذاریم بکنند. یک تعدادی هم می‌گفتند این‌ها خودشان فروخته‌اند و خودشان بالای سر ما هستند و همه‌ مقدّرات را این‌ها تصمیم می‌گیرند. منطق‌شان هم این بود که ما مثلاً دوره ندیده‌ایم و درس این‌ها را نخوانده‌ایم.

یک تعدادی هم بودند که معتقد بودند اگر اجازه دهند، ما خودمان می‌توانیم این کارها را به سامان برسانیم، و چه کم از خارجی‌ها داریم! چه فرقی بین ما و این‌هاست. ما هم دو تا را خراب می‌کنیم، یکی‌اش را درست می‌کنیم و بالاخره یاد می‌گیریم دیگر.

بعد از انقلاب هم مجموعه این‌ها بود، تا آن‌که نامه‌ معروف شهید فکوری به رهبر معظّم انقلاب می‌رسد و عنوان شده بود بعد از شروع جنگ، بعد از فلان مدت همه هواپیماهایمان زمین‌گیر خواهد شد. حضرت آقا هم نامه را خدمت حضرت امام رحمه‌الله می‌برند. آن تدبیری که از حضرت امام می‌گیرند، آن را منتقل می‌کنند به ارتش و بعد جهادهای خودکفایی را در ارتش راه می‌اندازند. این باعث شد تعداد کسانی که قائل به توانایی و توانمندی داخلی و بدنه ارتش بودند؛ زیاد شود.

اولین جایی که به فرمان رهبر معظّم انقلاب جهاد خودکفایی تشکیل شد، نیروی هوایی ارتش بود. اقداماتی را شروع کردند، باور کردند که می‌توانند این کار را انجام دهند و برخی قطعات را تولید وتامین کردند. البته بعضی‌هایش واقعاً گلوگاهی و سخت بود، تا سال‌ها بعد هم نتوانستند ولی مرتب رفتند و آوردند تا بالاخره شد.

خاطرم هست ما در توپخانه چیزی داشتیم به‌نام قفل آتش. یک چیز پیچیده‌ای بود آن موقع و همه‌اش می‌گفتند قفل آتش خراب شده، دیگر نمی‌دانیم چه کار کنیم؛ مدام می‌رفتیم از آن توپ باز می‌کردیم می‌آوردیم می‌بستیم به یک توپ دیگر. و مدام جابه‌جا می‌کردیم. یک روز یک کسی به من گفت که اصفهان صنعتگرهای خیلی خوبی دارد، می‌توانند این قطعه را بسازند. یکی از قفل آتش‌ها را برداشتم آوردم اصفهان. افسری بود بنام نیک‌روش، خدا رحمتش کند در پاوه شهید شد، افسر حزب‌اللهی و خوبی بود. این دست ما را گرفت برد پیش آن‌ها، چند جا رفتیم. یکی گفت مثلاً من این بخش را می‌توانم بسازم، برای بخش دیگر باید بروید فلان‌جا و به همین شکل. خلاصه قفل آتش را ساختند. بردیم، یک اشکالاتی داشت، دوباره آوردیم آن اشکالات را برطرف کردیم، بالاخره ساختند.

در همان جنگ قفل آتش ساخته و گلوگاه قفل آتش برطرف شد. حالا نیروی زمینی کمتر از این گلوگاه‌ها دارد ولی پدافند، نیروی هوایی، نیروی دریایی خیلی مشکل داشتند، همه را اداره می‌کردند و همه‌شان راه افتاد. مجموعه این اقدامات بود که توانستند این جنگ را ادامه دهند و به مرور زمان هم از دو قطعه و پنج قطعه و ده قطعه و صد قطعه، شد هزاران قطعه.


الان مثلاً ده‌ها هزار قطعه در ارتش است که همه‌ را دارند می‌سازند که باز با تأیید و حمایت و ایستادگی شخص رهبر انقلاب است. یعنی شاید اگر آن نگاه رهبر معظّم انقلاب نبود، مثلاً شهید ستاری به دلیل کارهایی که در این حوزه‌ها می‌کرد برکنارش می‌کردند، می‌رفت و بعد از او هم هیچ کس جرأت نمی‌کرد وارد این مسائل شود. اما با قوت قلب و راهنمایی‌های رهبر انقلاب ادامه یافت تا الان که جنگنده می‌سازیم، بالاخره رسیدیم به نقطه‌ای که بتوانیم جنگنده کوثر بسازیم. این منطق بود که ارتش را برای ماموریت‌ها سرپا نگه داشت.

* ارتش جمهوری اسلامی ایران بعد از چهار دهه از انقلاب چه تفاوتی با ارتش دوران طاغوت دارد؟

- چندین سال پیش رهبر معظّم انقلاب فرمودند: «کسی تصور نکند این ارتش دنباله‌ ارتش طاغوت است، ارتش جمهوری اسلامی، درحقیقت یک پدیده جدید است». ۱۳۷۶/۰۱/۲۷

مهترین نقطه‌ عطف بیانیه‌ گام دوم آمادگی برای ظهور حضرت بقیه‌الله‌الاعظم روحی‌فداه است. باید دید در همین راستا وظیفه‌ ارتش چیست؟ این است که ارتشی بشود که هم منتظر باشد، هم مستحق ظهور باشد. این خیلی اتفاق بزرگی است. یعنی ارتشی که آرمانش نابودی رژیم صهیونیستی و فروکشیدن استکبار از اریکه‌ قدرت و پایین آوردنش و بهم ریختن نظام سلطه است، این ارتش با آن ارتش دوران طاغوت، در این ۴۳ سال خیلی تفاوت کرده است. چند سال نوری حرکت است. ما به هیچ وجه نمی‌توانیم منکر برکت وجودی حضرت امام رحمه‌الله و کار بزرگی که ایشان کردند، بشویم؛ اما این حالتی که در ارتش ایجاد شده است، همه‌اش نتیجه‌ رهبریِ قدم به قدم رهبر معظّم انقلاب است.

یک بار شخص رهبر انقلاب فرموده بودند که من یک نیزه‌ای را پرت می‌کنم جلوتر تا شما بروید. بعد که دارید نزدیک می‌شوید دوباره پرتش می‌کنم جلوتر. یعنی هیچ وقت به وضعیت حال قانع نیستند، همان جمله‌ای که به نیروهای سپاه پاسداران هم فرمودند، راضی هستند اما قانع نیستند. من به دوستان‌مان می‌گویم این‌که حضرت آقا فرمودند: ارتش را به نِصاب شایسته برسانید، نِصاب شایسته یعنی همان منتظر حقیقی و مستحق ظهور بودن؛ واقعیِ واقعی.

دیگر خبرها

  • غیور مردان ایران گنبد آهنین اسرائیل را به لانه سست عنکبوت مبدل می کنند
  • کلام حضرت علی(ع) برای منتظران حضرت مهدی (عج)
  • عملیات وعده صادق روح تازه‌ای به کالبد مجاهدان طریق القدس دمید
  • «خط رو خط» با محوریت طنز جامعه شهری روایت می‌شود
  • پیش نشست پنجمین کنگره جهانی حضرت امام رضا(ع) برگزار شد
  • طرح نوروزی راهداری کردستان به روایت آمار
  • جز حضرت امام(ره) و رهبر انقلاب کسی در ابتدای انقلاب حامی ارتش نبود
  • دیدار مدیرکل بنیاد مسکن استان با امام جمعه قزوین
  • روایت خط حزب‌الله از «شب قدر غرب آسیا» +دانلود
  • ببینید | روایت تکان‌دهنده صالحی‌امیری از میزان تمایل جامعه ایران به مهاجرت؛ یک رقم شوکه‌کننده!